پارت ۸

از زبان ا/ت
سوار ماشین شدیم و داشتیم به سمت کمپانی میرفتیم داشتم از شیشه ماشین نگاه میکردم . تهیونگ رو از شیشه نگاه کردم تو فکر بود چرا وقتی گفتم که جیمین ادامه حرفاشو بزنه ناراحت شد؟یعنی میشه اون...اصلا چرا اینجور فکر میکنم حالا شاید به خاطر یه چیز دیگه ناراحت شد اما شاید همون هم باشه .
به کمپانی رسیدیم و تو یه اتاق منتظر بقیه اعضا بودم . بعد از چند دقیقه جین اومد و صدام زد
جین:(ا/ت میتونی بیای)_ا/ت:(اومدم)
رفتم تو که بقیه اعضا رفتن بیرون و من و تهیونگ و جین موندیم .
جین:(خب حالتتونو بگیرین)_تهیونگ:(چه حالتی)_جین:(بزنمت کسی بهم میگه چرا😐)_ا/ت:(اره من میگم)_جین:(یلا😤)

چند بار انجام دادیم ولی نتونستیم یا من تهیونگ رو هول میدادم یا اون منو هول میداد یا وقتی نمیخوایم انجام بدیم از جین فرار میکردیم که بعد خودمو انداختم رو زمین .
ا/ت:(من نمیتونم اگه حسشو نداشته باشم چجور انجام بدم😔)جین:(خب من میرم بیرون خواستین تمرین کنین نخواستیم که نخواستین)
جین رفت بیرون و فقط منو تهیونگ موندیم. رفتم یه جا نشستم و فکر میکردم که اخر همون جا خوابم برد.

از زبان تهیونگ
بعد چند دقیقه به ا/ت سر زدم دیدم اونجا خوابید. رفتم پیشش نشستم.نمیدونم چجور بهش اعتراف کنم حتما وقتی بهش میگم منو به مسخره میگیره. هنزفری رو از جیبم در اوردم و یکی از اهنگام رو گزاشتم و باهاش میخوندم.
از زبان ا/ت
خواب بودم که صدای خیلی زیبایی به گوشم رسید از صدا معلوم بود تهیونگه . یهو قطره اشکی رو دستم افتاد. چشمام رو باز کردم دیدم که تهیونگ داشت گریه میکرد.
ا/ت:(ت‌...تهیونگ..تو چرا گریه میکنی)
جوابم نداد و مستقیم اومد منو بوسید. بعد چند ثانیه ازم جدا شد و در گوشم گفت:(من یه چیزی رو میخوام بهم میدیش)_ا/ت:(ت...تهیونگ..هر چی بگی من..بهت میدم)
لبخند کوچیکی بهم زد و گفت:(من تورو میخوام ا/ت . مال من میشی؟)_ا/ت:(ت..تهیونگ)
اخر به بوسش ادامه داد.

از زبان خودم
همینطور که تهیونگ ا/ت رو میبوسید جین پشت در بود و لبخند میزد.



خب این هم از این پارت😁
خوشتون اومد لایک و کامنت بدید کامنتاتون خیلی برام مهمه بهم انرژیییییی میده😆
۵ نفر فالو کنن پارت بعدی رو میزارم😁